تدارک سفری خاص در حکومت نظامی بهمن 57/ غیرت چوقاپوش ها ورق را برگرداندخبرگزاری فارس - چهارمحال و بختیاری، مریم رضی پور؛ پیرمرد سرش پایین بود دفترچه را ورق می زد گاهی آه می کشید و گاهی تبسمی بر روی صورتش نقش می بست. یکی دوباری هم سرش را بالا آورد نگاهمان در هم گره خورد به نظرم 60 ساله می آمد، قامت بلندی داشت آدم را یاد سرهنگ های بازنشسته ارتش می انداخت خیلی اتوکشیده و منضبط روبه رویم نشسته بود. ابروهای درهم کشیده اش چهره اش را جدی و مصمم نشان می داد، کت و شلوار مرتب و طوسی به تن داشت که با رنگ پیراهنش که یکی دو درجه روشن تر بود هم خوانی داشت معلوم بود که به هماهنگی رنگ ها اهمیت می دهد. موهای جوگندمی و کم پشتی داشت با چند چُروک روی صورتش که به نظرم جذبه اش را چندبرابر کرده بود. گاهی سرش را از روی دفترچه بالا می آورد اسم کسانی را به زبان می آورد که ببین فلانی هم در این عکس هست، این هم که عباس است انگار که دارد آلبوم خاطراتش را ورق می زند. این بار که سرش را بالا آورد نگاهش در نگاهم گره خورد پرده اشکی مقابل چشمانش کشیده شده بود. دفترچه را بست و گذاشت روی میز مقابلش و شروع به سخن گفتن کرد. خب از من چه چیزی می خواهید همه چیز را که این جا نوشته، نمی دانستم باید از کجا شروع کنم ظاهرا حرف های زیادی برای گفتن داشت و منی که تشنه شنیدن بودم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |