ماجرای تباهی یک دخترروزی که مُهر تباهی بر پیشانی ام نقش بست، دختر 17 ساله ای بودم که به دلیل احساسات عاطفی و هیجانات دوران نوجوانی، درگیر رابطه ای خیابانی شدم و هستی و عفتم را از دست دادم و از آن روز به بعد هیچ گاه رنگ سعادت و خوشبختی را ندیدم به طوری که امروز . به گزارش سایت قطره و به نقل ازخراسان، زن 28 ساله با بیان این که یک اشتباه عاطفی در دوران نوجوانی زندگی ام را نابود کرد و اکنون با وجود اعتیاد و خیانت همسرم، هیچ گاه نمی توانم به طلاق فکر کنم درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: پدرم که شغل آزاد داشت، مردی متعصب و بسیار سخت گیر بود تا جایی که حتی اجازه نمی داد برای خرید دفتر و قلم هم به تنهایی بیرون بروم. در این شرایط تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم اما از مراقبت های شدید و بازخواست های مداوم پدرم زجر می کشیدم به همین دلیل درس و مدرسه را قبل از ورود به دبیرستان رها کردم و در یک سالن آرایشگری زنانه به هنرآموزی پرداختم. طولی نکشید که این حرفه را به خوبی آموختم و مشغول گذراندن دوره های تخصصی برای کسب مجوز کار شدم. در همین روزها بود که سخت گیری های پدرم نیز بیشتر شد و همواره مرا سرزنش می کرد که چرا دیر به خانه آمده ام یا تا الان کجا بوده ام؟ وقتی برای یکی از دوستانم درد دل می کردم و از رفتارهای پدرم برایش سخن می گفتم، او مرا تشویق به ازدوا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |