مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 7 اسفند 1401 ساعت 13:302023-02-26اجتماعي

حنان: من کجا و اینجا کجا؟/ روایتی از میهمانی در یک خاک مقدس


حوصله ی خودت را نداری.

شکمت قار و قور می کند.

سر ظهر است.

نه حسی گرفته ای و نه اشکی ریخته ای.

اما ته دلت هنوز چیزی می لرزد.

آفتاب به تیغ آسمان رسیده.

- خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: وقتی که روی این خاک راه می روی چیزی ته دلت می لرزد.

انگار که تو با این ذرات، پیوندی خونی و قدیمی داری و حالا که پایت رسیده اینجا، خواهی نخواهی این جاذبه ی زمین کار دستت می دهد.

دست خودت نیست.

کشیده می شوی.

مدام می خواهی بایستی اما پاهایت با اشتیاق و ناخودآگاه، رد نور را می گیرند و جلو می روی.

آرام شده ای.

مثل خودت نیستی.

باوقار قدم برمیداری.

چشم هایت سر به زیر می شود و پشت سیم های خاردار زنگ زده دنبال خودت می گردی.

دنیایت می شود دو تکه.

یک تکه ی شلوغ و پلوغ و بدو تا برسی و بخور قبل از آنکه بخورندت و بپر تا له نشوی، که پشت سرت جا مانده و یک دنیای خاکی با سینه های استخوان شکسته ی عاشقی که سربندهای سرخ یا زهرا (س) را با تمام جان شان روی پیشانی های بلندشان بسته اند.

و تو یک انسانی در اضطراب انتخاب.

با خودت می گویی من کجا و اینجا کجا؟ کار و زندگی را گذاشتم و آمدم که چه؟ اصلا مگر این ها برایم نان و آب می شود؟ اینجا که جز چهار لاشه ی توپ و تانک و چند تا آهن قراضه و یک مشت خاک و چند آه چیزی نیست.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

حنان: من کجا و اینجا کجا؟/ روایتی از میهمانی در یک خاک مقدس

حنان: من کجا و اینجا کجا؟/ روایتی از میهمانی در یک خاک مقدس