اینجا باری از دوش جوانان همدانی برداشته می شودداستان از همین جا شروع می شود؛ شب عروسی خورشید و ماه هفت آسمان است، عروس دو لباس بیشتر ندارد؛ یکی همان لباس کهنه پر از وصله ای که همراه همیشگی اش است و دیگری لباسی به زیبایی الماس که قرار است زینتش شود در شب عروسی. - فقیری می شنود در خانه وحی عروسی برپاست، به امید لباس و غذایی می رود، دست نیاز به سوی انسیه الحورا بلند می شود چیزی نمی خواهم جز غذایی و لباس کهنه ای ؛ در قلب عروس غوغا می شود، به یاد آیه ای خاص می افتاد(لَن تَنالوا البِرّ حتّی تُنفِقوا ممّا تُحِبّون، هرگز به نیکی و خوشبختی نخواهید رسید تا آنچه که دوست دارید را انفاق کنید)، عروس حضرت امیر(ع) در شب عروسی اش، لباس عروسش را بخشید. در قلب همدان نیز دو خواهر لباس عقدشان را وقف کار خیری می کنند به یاد بزرگ بانوی عالم و حورا از همانجا شکل می گیرد، جایی که محبت و عشق به مرواریدها و تورهای لباس عروس می رسد، جرقه کار از لباس های خودشان شروع می شود و قدم قدم می رسد به دختران جوانی که دست در دست هم کار می کنند، آنچه جمع کرده بودند را روی هم می گذارند و شروع می کنند به خرید لباس عروس برای کمک به زوج هایی که در تنگنای مشکلات اقتصادی، قدم های اولیه زندگی مشترک خود را برداشته اند اما به اینجا قانع نمی شوند و قدم را بزرگتر می کنند و هر آنچه عروس و داماد شب عروسی به آن نیاز دارند را تهی برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |