ایست؛ به احترام ذهن زیبای جامعهدو هزار، سه هزار شاید هم بیشتر. شماره هایی که روزها برای تلفنچی ادارات تکرار می شود. اتاق ساده و کوچک تلفنچی اداره ما، تجهیزات چندانی ندارد. یک میز، یک تلفن و یک دفترچه تلفن به خط بریل که کمتر به آن مراجعه می کرد. سلام که می دهم، گویی صدای آشنایی به گوشش خورده باشد. بلند شده و به اسم احوالپرسی می کند. خواستم سر صبحت را باز کنم، ولی زنگ تلفن مانع از آن می شود. شماره ای را بدون مراجعه به دفتر تلفنش برای مخاطب می خواند. صحبتم را ادامه می دهم از روزمرگی های زندگی، سختی کار و دیگر مسائل روزانه در اداره، که دوباره تلفن زنگ می خورد و باز هم تکرار همان سناریوی قبل. بارها و بارها این اتفاق می افتد و هر بار با حوصله و دقت بالا شماره ها را بدون مراجعه به تلفن می خواند. البته ناگفته نماند در کنار ارائه شماره تلفن، به عنوان اطلاعات مجموعه نیز کار می کند. در طول مدت کوتاهی که آنجا بودم، شاید نزدیک به 50 تماس مختلف داشت و بیش از نصف آنها مربوط به سوالات شهروندان از طرح های شهرداری در مورد کارت منزلت، فراخوان جذب، آسفالت و دیگر مسائل بود. نامش جعفر است، جعفر آزادی . همکار روشندل و تلفنچی شهرداری مرکز که به گفته خودش کار سختی به نسبت مناطق و دیگر ادارات دارد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |