آرزوی مادری که زیر پای یک قاتل نقش بر آب شدتا حالا گوشه جگرتان، همان که با ترس و لرز بذرش را در دلتانت پرورش دادید و بعد با تمام خم و چم زندگی و گرمی و سردی روزگار قد کشیدنش را به نظاره نشستید در مقابل دیده هایتان قلم شده است؟ تا حالا عزیزی را از دست داده اید که روی لباسش خون باشد؟ تا حالا شده مدت . - فیلمناله های مادری که بی پسر شده است یکی از آن حوادثی که گفتم هیچ وقت نباید فراموش شود ماجرای شهریور 1401 است. شهریوری پرهیاهو. شهریوری غاصب. شهریوری تاریک. در این برش از تاریخ اتفاقاتی افتاده که باعث شده مادرهای بسیاری خون بچه هاشان را ببینند و دیگر خواب به چشمشان نرود. پدرهای بسیاری هم تنها سرمایه زندگی و عصای دست پیریشان شکسته شده و شکسته شده اند. مادر فرید که زنی روستایی و زلال است مثل آب چشمه و چه بسا از آن صاف تر می گوید ما اهل روستاهای لرستانیم . مادر خون گریه می کند و به زبان می آید. مادر جان می کند تا یک کلمه می گوید. مادر می گوید: فرید یک سال و شش ماه است لباس پلیس به تن کرده . مادرش می گوید سه پسر دارد که فرید دومیشان است و پلیس شغلی ست که فرید عاشقش بوده. خودش عاشق شهادت بود. دین را دوست داشت به قرآن قسم قرآن قسم سنگین بین لرهاست. این را لااقل من خوب می دانم. مادر می گوید به قرآن فرید عاشق شهادت بود. برچسب ها: مادر - شهریور - زندگی - مادری - روستاهای - عصای دست - روستایی |
آخرین اخبار سرویس: |