داماد، مزاحم مادرزنش را با گلوله از پای درآورد«آن روز بابک باز هم سر کوچه منتظرم ایستاده بود، من هم با دامادم تماس گرفتم و او با ماشینش آمد و بابک را سوار کردیم. - سمیرا درباره روز حادثه نیز گفت: آن روز بابک باز هم سر کوچه منتظرم ایستاده بود، من هم با دامادم تماس گرفتم و او با ماشینش آمد و بابک را سوار کردیم. بین راه بابک با کریم درگیر شدند و دامادم با اسلحه گلوله ای به سر او شلیک کرد. پس از آن هم به اتفاق همسر و دخترم جسدش را در حاشیه شهر دفن کردیم. چند ماه قبل برای تعمیر تلفنم به مغازه بابک رفتم، همین موضوع باعث آشنایی و ارتباط ما شد. تا اینکه شوهرم متوجه شد و من هم از بابک خواستم به این ارتباط پایان دهد اما او زیر بار نمی رفت. چند باری هم در خیابان سر راهم را گرفت و مرا کتک زد. بنا به روایت روزنامه ایران، تیرماه 1403 مردی با مراجعه به پلیس آگاهی شهریار اعلام کرد که برادر 30 ساله اش بابک ناپدید شده است. وی در تشریح ماجرا گفت: برادرم یک مغازه موبایل فروشی دارد. شب گذشته بعد از بستن مغازه اش با من تماس گرفت و گفت که در راه خانه هستم. اما به خانه نیامد، چند ساعتی منتظرش ماندیم و وقتی خبری از او نشد، با تلفن همراهش تماس گرفتم اما خاموش بود. وی به مأموران گفت: برادرم از چند ماه قبل با زنی متأهل به نام سمیرا آشنا شده بود اما شوهر وی متوجه ماجرا شده و برادرم را تهدید به قتل کرده بو برچسب ها: بابک - ارتباط - گلوله - پلیس آگاهی - حاشیه شهر - تماس - کوچه |
آخرین اخبار سرویس: |