با سعدی در گلستان ؛ قاضی ار با ما نشیند، برفشاند دست را / محتسِب گر مَی خورد، معذور دارد مست را (+صدا)چندان که مرا شیخِ اَجَلّ، ابوالفرج بن جوزی، رَحْمَهُ اللهِ عَلَیْهِ، ترکِ سَماع فرمودی و به خلوت و عُزلت اشارت کردی، عُنْفُوانِ شَبابم غالب آمدی و هوا و هوس طالب - گفتم: زبانِ تعرّض مصلحت آن است که کوتاه کنی که مرا کرامتِ این شخص ظاهر شد. گفت: مرا بر کیفیّتِ آن واقف نگردانی تا منش هم تقرّب کنم و بر مطایبتی که کردم استغفار گویم؟ گفتم: بلی! به علّتِ آن که شیخِ اَجَلّم بارها به ترکِ سَماع فرموده است و موعظهٔ بلیغ گفته و در سمعِ قبول من نیامده. امشبم طالعِ مَیْمون و بختِ همایون بدین بُقعه رهبری کرد تا به دست این توبه کردم که بقیّتِ زندگانی گِردِ سَماع و مخالطت نگردم! برچسب ها: در گلستان - زندگانی - استغفار - گلستان - همایون - مصلحت - رهبری |
آخرین اخبار سرویس: |