آن چه یک ملت در هر لحظه می تواندیک ملت، زنجیره ای از امر نو و حال های متفاوت است. همان است که در هر نقطه از گذار می تواند باشد. پس، یک ملت، مقومِ امکان ها و متضمن شدن هاست. - محمدرضا تاجیک استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی برای جماران نوشت: یک یک ملت، نه از آن رو زنده است که تاریخی دارد، بلکه از آن روست که مردمانش دائما آن را می آفرینند، و چنان چه لحظه ای از آفرینش او تن بزنند، آن ملت دیگر زنده نخواهد بود. پس، جریان داشتن حیات یک ملت، محصول و نتیجه خیال و عمل مردمان است. در داستان ویرانه های مدور ، اثر بورخس، با حکایت آفرینش یک انسان توسط انسان دیگری مواجه هستیم: موجودی که نه در آزمایشگاه، بلکه در خیال آن انسان دیگر خلق می شود. این مخلوق خیال، در واقع، موجودی است که به پا می خیزد و راه می افتد و تمامی اعمال و صفات یک انسان را دارا است، اما، حیات او در گرو قدرت تخیل انسانی است که او را در خیال خود آفریده است. یعنی هنگامی که آن انسان از تخیل بازمی ایستد موجود خیالی نیز، دیگر حیاتی ندارد. با بیانی مارکسی، یک جریان، نوعی ارتباط است. مارکس می گوید، کالا محصول و تولید کار انسان است، اما کالا در مبادلات تولید از تسلط انسان خارج شده، و به همین خاطر، میان انسان و کالای تولیدشده به دست او، بیگانگی به وجود می آید. برچسب ها: انسان - دانشگاه شهید بهشتی - محمدرضا تاجیک - موجودی - دیگر - آفرینش - علوم سیاسی |
آخرین اخبار سرویس: |