مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 16 خرداد 1396 ساعت 11:402017-06-06حوادث

ناگفته های پزشک معدنچیان «یورت»


قربانعلی 10 روز رفت جلوی معدن یورت ایستاد.

10 روز، هر روز 10 کیلومتر، هر روز 2 ساعت از روستای «وطن» پای پیاده رفت تا معدن یورت که خبری از مرادعلی بشنود.

- قربانعلی 10 روز رفت جلوی معدن یورت ایستاد.

10 روز، هر روز 10 کیلومتر، هر روز 2 ساعت از روستای وطن پای پیاده رفت تا معدن یورت که خبری از مرادعلی بشنود.

مرادعلی پسرش بود، راننده لکوموتیو حمل زغال به بیرون معدن.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، اعتماد در ادامه نوشت: قربانعلی می دانست مرادعلی، وقت انفجار، تهِ معدن بود ولی نمی دانست جنازه مرادعلی، آخرین جنازه ای است که از معدن بیرون می آورند.

نمی دانست جنازه مرادعلی را بدون دست و سر بیرون می آورند.

نمی دانست موقع انفجار، سرِ مرادعلی ترکیده.

قربانعلی، فقط آن 10 روزی که رفت جلوی معدن، نرفت مطب دکتر فرهادی.

تا قبل از 13 اردیبهشت 1396، قربانعلی، 17 سال، هر روز 35 کیلومتر راه، تا آزاد شهر، تا مطب دکتر فرهادی آمد و برگشت که احوالی از دکتر بپرسد.

هر روز، غیر از آن 10 روز .

.

ساعت 11 ظهر بود.

مطب بودم.

مریض داشتم.

گفتن معدن منفجر شد.

کدوم معدن؟ زنگ زدم مهندس بازرسی.

گریه می کرد و می گفت دکتر، بیچاره شدیم.

فهمیدم دیگه.

با همون لباس مطب، گاز ماشینو گرفتم و رفتم.

از مطب من تا معدن 20 کیلومتر راهه.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

ناگفته های پزشک معدنچیان «یورت»

ناگفته های پزشک معدنچیان «یورت»