درد مشترکی که به من چه و به تو چه نمی شناسد!کشور عزیز و تبدار من این روزها،گاهی میخندد و گاه خون گریه میکند؛ اما این درد مشترک،به من چه و به تو چه نمیشناسد! تا همه مان دست هم را نگیریم و یاعلی (ع) نگوییم، - به گزارش سایت قطره و به نقل ازخبرگزاری فارس، فضه سادات حسینی در یادداشتی نوشت: یادم نیست خواندم یا شنیدم که سال 98،یکسال نبود،یک قرن بود. از آن وقتها که وقتی برمیگردی و مرورش میکنی، فقط با خودت میگویی: ما را به سخت جانی خود، این گمان نبود. اما در همین سختی هاست که آدم، آدم میشود، بزرگ میشود. در همین از دست دادنها،دست کشیدنها،نخواستن ها،طرد شدن ها و. هی میبازی و هی بزرگتر میشوی و این همان زندگی است. سال98 خیلی سخت تمام شد، از همان دی_ماه پردردش که هیچ جوره از دل وذهنمان نمیرود، بخصوص به این ساعتهای بامداد جمعه که میرسیم، تا همین درد_مشترکی که خیلی از داشته های عادی را برایمان آرزو کرد. روزهای پر از حسرت و نگرانی روزهایی که زشت و زیبایش عجیب بهم آمیخته اند: از کادر درمانی دلسوز و مهربانِ پزشک و پرستار که شبانروز با تمام جان شان در میدان ایستاده اند و برخی شان شهید شدند؛تا آنها که خدمت را بوسیدند و جانشان را برداشتند و با همان پولهای قلمبهء بدون مالیات فرار کردند آنها که معلوم شد پرستار مسیح_علینژاد ند نه مردم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |