مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 8 خرداد 1399 ساعت 09:262020-05-28سياسي

داستان دو برادر به روایت سید محمود رضوی


تقریباً برای ما مسجل بود که ثبت نام نمی کنند، موبایلشان زنگ خورد، همه را از اتاق بیرون کردند، تلفن زیاد طول کشید، بعد از تلفن آرام بودند، گفتند برویم برای ثبت نام! - تقریباً برای ما مسجل بود که ثبت نام نمی کنند، موبایلشان زنگ خورد، همه را از اتاق بیرون کردند، تلفن زیاد طول کشید، بعد از تلفن آرام بودند، گفتند برویم برای ثبت نام! به گزارش سایت قطره و به نقل ازخبرگزاری مهر سید محمود رضوی در کانال تلگرامی خود نوشت: پرده اول: ساعت 4 صبح 25 خرداد 92، ساختمان متروکه بزرگراه همت! برای نماز صبح بیدارشدند، تقریباً تکلیف انتخابات مشخص شده بود، نمی دانستیم چه کسی اطلاع بدهد، حاج آقا شهاب مرادی خبر را داد، انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته، نماز خواندند و مجدد رفتند برای استراحت! صبح اولین نفری که سراغ رفیقش آمد، او بود! پرده دوم: ساعت 4 بعد از ظهر 26 فروردین 96، خیابان پیروزه، ساختمان سلماس اتفاقاتی افتاده بود که عصبانی بودند، برای ثبت نام تعلل داشتند، تقریباً برای ما مسجل بود که ثبت نام نمی کنند، موبایلشان زنگ خورد، همه را از اتاق بیرون کردند، تلفن زیاد طول کشید، بعد از تلفن آرام بودند، گفتند برویم برای ثبت نام! هیچ وقت نگفتند پشت تلفن که بود، من میگویم آن آرامش برای او بود! پرده سوم: ساعت 10 صبح 25 اردیبهشت 96، خیابان شهید عراقی، ساختمان ستاد از دیشب همه چیز ب


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

داستان دو برادر به روایت سید محمود رضوی

داستان دو برادر به روایت سید محمود رضوی