ازدواج بعد از ماجرای جیمز باندیمن در یک حادثه جیمز باندی در حالی با همسرم آشنا شدم که او به همراه دو فرزندش در حال فرار از چنگ شوهرش بود اما ازدواج من و او فرجامی نداشت و زندگی ام را به تباهی کشید به طوری که . به گزارش سایت قطره و به نقل ازخراسان، مرد 33 ساله که از غرب کشور برای ملاقات با فرزند کوچکش به مشهد آمده بود، در حالی که بیان می کرد تحصیلات ابتدایی دارد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: 13 سال قبل زمانی که خدمت سربازی را به پایان رساندم خانواده ام را سوار پراید کردم و به طرف مشهد به راه افتادم چرا که سال ها بود پدر و مادرم در حسرت پابوسی آقا امام رضا (ع) بودند. سه روز از اقامت مان در یک مسافرخانه می گذشت و من روزی دوبار خانواده ام را به حرم می بردم. آن روز هم در حاشیه روگذر خیابان شیرازی پشت فرمان خودرو نشسته و منتظر خانواده ام بودم تا از حرم خارج شوند، در همین حال زنی را دیدم که سراسیمه و هراسان در خودروام را باز کرد و در حالی که دو فرزندش را به آغوش گرفته بود داخل خودرو نشست و ملتمسانه از من خواست به سرعت او را از محل دور کنم. آن زن جوان چنان وحشت زده و با صدایی لرزان خواهش و تمنا می کرد که تحت تاثیر قرار گرفتم و پدال گاز را فشردم طوری که خانواده ام را از یاد بردم و فقط سوال می کردم : کجا بروم؟ آن زن در حالی که فریاد می زد تو را به خدا فقط برو، گفت:همسر سابقم که از برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |