قلب های تپنده ای که خاک می شوند!کم کم دیگر بقیه هم از اصرار کردن دست کشیدند هر چقدر دکتر گفت او دیگر بازنخواهد گشت هر چه از زندگی که می توانست به بقیه آدم های نیازمند بدهد حرف زد از کارت اهدای عضوی که خودش با نیت بخشیدن زندگی به دیگران گرفته بود، - گروه استان ها خبرگزاری فارس _ سمیه محرمی: هر چه اصرار کردند قبول نکرد که نکرد، مرغش یک پا داشت و اجازه نداد که نداد، می گفت هنوز زنده است و هنوز نفس می کشد، دلش به خط های روی دستگاه آی سی یو خوش بود که حکایت از قلبی می داد که هنوز تپش داشت و هنوز نفسی می آمد و می رفت، مفهوم مرگ مغزی وقتی می دید هنوز فرزندش حیات دارد بی معنا بود. کم کم دیگر بقیه هم از اصرار کردن دست کشیدند هر چقدر دکتر گفت او دیگر بازنخواهد گشت هر چه از زندگی که می توانست به بقیه آدم های نیازمند بدهد حرف زد از کارت اهدای عضوی که خودش با نیت بخشیدن زندگی به دیگران گرفته بود، سخن گفت مادرش نپذیرفت که نپذیرفت تا روزی که دیگر آن خط روی مانیتور هم از حرکت ایستاد و آخرین امید برای بازگشتن امید تمام شد. برای زندگی، صدای تلفن حکم صدای شلیک گلوله به سمت قلبش را داشت بس که زنگ زدند و از حال خراب دخترش خبر می دادند صدای تلفن که بلند می شد حسابی دلش می ریخت و آرام و قرار نداشت، دوباره از بیمارستان بود دوباره آرزوی تازه دانشجو شده اش با کلی امید در سرش راهی بیمارست برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |